گاهنوشته هایم

زندگی, شاید تماشای قصه ی زندگی, منوتوست

زندگی, شاید تماشای باغی پر از درختانی زیباست

زندگی, شاید غرش ابری زیباست

زندگی, شاید خندیدن کودکی زیباست

زندگی, شاید تماشای رودی زیباست

زندگی, شاید دریچه ای رو به زیبایی هاست 

زندگی, شاید شکوفه کردن درختی زیباست

زندگی, شاید پنجره ای رو به دریاست

زندگی, شاید... 

گاهنوشته هایم ...

آه نیست حال و روز خوش دلان خوش

آه نیست سودای جان جانان

آه نیست صدق و صادقی در این دیار

آه نیست سرشت پاکی در این وادی

آه نیست شعر نابی در این تنهایی

آه نیست بیتی از سر دلتنگی

آه نیست عشق پاکی یا یک احساسی

آه نیست فریادی در این آبادی 

گاهنوشته هایم ...

بی تو متحیر و حیرانم

گر چه نیستی و بیمارم

سر به بیابانم

در همه حال نالان و گریانم

صدایت بهانه ی ماندنم

اخم کردنت ندای ماندم

اشکهایت زندگی ام

چشمانت ژرفای نگاهم

نگاهت خورشید درونم

سکوتت, فریادم

فریادم، حرفهایت

گاهنوشته هایم ...

باز فصل خزان شد

دلی با قلبی آشنا شد

باز باران های عاشقانه

قدم زدن در نم نم باران

خش خش برگ درختان

صد دانه های خوشرنگ

عصرهای عاشقانه

سکوت  طولانی شبانه

برای بچه ها بوی ماه مدرسه

فصل احساس و عاطفه

ریزش برگ برگ پاییزانه

فصل تدریس های جانانه

 

گاهنوشته هایم ...

فصل خزان شد و دلها لرزان

فصل عاشقانه‌ی لیلی و مجنون

من اما ناپیدا در این برگ ریزان خزان

زیبایی و دل دادن 

عشق ناب و مستانه دلان

هوای دو نفره با جانان 

فصل خزان شد و دلها لرزان

هیاهوی زیبای جانان

درس و دانشگاه همچنان

بوی نم باران

خش خش برگها در خزان

چه نعمتی است برگ ریزان

گاهنوشته هایم ...

باد و باران

برگ و پاییز

زیبایی و مهربانی

ابر و باران

عشق و محبت

سرما و باد

زرد و خزان

دل و دریا

هوای دو نفره ها

چای و قهوه

زیباست,... 

گاهنوشته هایم ...

در حسرت دیدار حضرت یار مانده ام

در لا به لای شب بوهای بی آب مانده ام

دلی سرشار از سرخوردگی ها دارم

تمنایم از بی قراری هاست که جانی بیمار دارم

پرستوی خیال در کنج این خانه دارم

شوق پرواز بر در این میخانه دارم

 

گاهنوشته هایم ...

ستاره های آسمان را دست چین کرده امرنگین ترینش را سهم تو نشانه رفته امسمت آسمان را ببینسهم تو آن درخشنده ترین و نورانی ترین آنهاستسهم تو خلق بهترین هاست در تمامی مواردسهم تو زیاد نیست اما برای من این ز گاهنوشته هایم ...

روزگاریست خنده هایت گم شده 

خزانی در رویای ماندنت را گم شده

بودنت را آرزویی در من است ک گم شده

پاییز بودنت را با من باش این نیز گم شده

دلت را خزانیست سرد با من پس چرا گم شده

پیداست درونت نقش و نگاری زیباست پس چرا گم شده

آرزوی بودنت در باغ دلم گرچه زیباست اما گم شده

گاهنوشته هایم ...